قبل از عید با مادرم رفتیم خونه مادر بزرگ 

عکس دایی ام رو دیورا دیدم که قدیمی بود

البته همه خانواده ما احترام خاصی برای دایی مان قائل بودیم و هستیم و خواهیم بود

مادر بزرگم گفت: آره این عکس دیگه قدیمی شده

منم پیش خودم گفتم حتماً یه عکس باید ازشون طراحی کنم و به دست شون برسونم 

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تبریز سوله|سوله سازی تبریز|ساخت،اجرا،محاسبه و نصب فاصله ها Javein Juan داستانهای کیمیا عجايب و خواندنيهاي جهان سايبان فول باکس ابديت brouilleur صبغه الله